میخواستم چیزی بگویم؛تا حرفی زده باشم...

اما یادم رفت... آدم هیچی یادش نمی ماند.همه چی را فراموش می کند.

هیچی به اندازه ی فراموشی زجر آور نیست.

اینکه کسی فراموشت کند،اینهم زجر آور است.آدم را شکنجه می دهد و آدم نمیفهمد.فکر می کند ایراد از خودش است و میخواهد درستش کند.درست نمیشود که هیچ،میپیچد به خودش.و آن آدم،بدتر تورا فراموش میکند!

فراموشی بد دردی ست آقا.و بدتر از آن،فراموش شدن...

اما همچین مهم هم نیست.آدمها بالاخره از صحنه ی روزگار محو میشوند.هم خودشان.هم ردشان.زمان خوب بلد است کار خودش را انجام دهد!