میدونی احتمال اینکه سقف خونه همین الان بریزه روی سرت چقدره؟یک به ده میلیون؟شایدم کمتر؟یا بیشتر؟ به هر حال هرچقدر هم این احتمال ناچیز باشه اما همیشه احتمالش وجود داره. اما تو که مدام به این چیزا فکر نمی کنی. نبایدم بکنی؛اینطوری فقط گند می زنی به لحظاتت. اما اینم یه احتماله.پس چرا نادیدش می گیریم؟
چرا همیشه منتظریم حین رد شدن از خیابون ماشین بهمون بزنه اما به ریختن یه سقف کوفتی روی سرمون فکر نمی کنیم؟ اره.چون احتمالش کمه. اما بازم  مجبوری بعنوان یه احتمال براش ارزش قائل بشی.
خب،راستش نمیخام چیزی رو اثبات کنم.یا حتی نتیجه گیری خاصی داشته باشم.خدا میدونه، حتی نمیخام نکته اخلاقی ازش بکشم بیرون.کاری که همیشه می کردم.اما با خودم گفتم خب که چی؟ ما از همه چیز نتیجه می گیریم چون اینطوری بهتره؟ ما همیشه پایانهای خوب میخایم.بعضیامونم که تنمون میخاره با پایانهای باز حال می کنیم. اما اینا که پایان نیست.من میگم چیزی که استارتش خورده باشه محاله تموم بشه. همه ی فیلما درست بعد از اینکه تیتر پایانی برای بیننده میاد بالا دارن غلط خودشونو میکنن. هیچ پایانی وجود نداره؛حتی برای آدمی که مرده.و نوشته ای که به نقطه ختم شده.کتابها میتونن تا هزاران جلد ادامه داشته باشن و فیلمها میتونن هزاران سال طول بکشن.اما چیزی که معلومه خستگی و ناتوانی سازنده هاست.و میدونی،من همیشه بابتش عصبانی بودم.که چرا دیگه حق بودن توی اون دنیا رو ندارم؟مثل این می موند با یه تیپا پرتت کنن بیرون. بالاخره اون دو ساعت ناقابل زمانی بود که میتونستم کمتر به این فکر کنم که دارم با گاوی زیر یه سقف زندگی میکنم که یه آدم اونو زاییده و مدام درباره ی اینکه اول تخم مرغ وجود داشته یا مرغ فلسفه بافی میکنه.
و شاید اون لگد دردش خیلی زیاد تر از حد تصور باشه اگه مجبور باشی بقیه ی روز رو جایی باشی که نمیخوای.اما بهترین مکان برای توئه. و نمیتونی بگی این اتاق بوی گند میده مگر اینکه خودتم بوی گندشو بدی
پ.ن: ویل میره تا دختره رو ببینه؛با اون اسقاتی توی جاده سبز گاز میده.اینطوری همه چی بخوبی و خوشی تموم میشه.اسامی بازیگرا میاد بالا.دیگه بقیه ش به تو مربوط نیست؛اینو نویسنده میگه.شایدم کارگردان.
بین خودمون بمونه؛شاید اون دختر تا حالاش با یه پسر پولدار ریخته باشه رو هم.یکی که از دانشگاهشونه. اما بیبی،اینا دیگه به تو مربوط نیست.
پ.ن:دیگه نمیتونم خودمو توجیح کنم برای ادبی نوشتن. تبدیل «رو» به «را» .چقدر سخیف و زننده ست! نتیجه ی جایگزین کردن فیلم با کتابه،میدونم.
پ.ن: این روزا کم نیستن آدمایی که حقو به من نمیدن.اما تقصیرو چرا.اون همیشه مال خودمه.