پابرهنه بودند.لباسهایشان شماره نداشت.فقط بازی می کردند.
لگد میزدند ..کارت زرد نمی گرفتند.زمین می زدند،کارت زرد نمی گرفتند...!
حتی یکی با توپ دریبل زد...!!لعنتی پنالتی نشد...
داور نگاه نمی کرد.تا گردن توی گوشی اش بود.از همان ژست هایی که میل به پس گردنی زدن را در آدم به وجود می آورد.
همه لباسهایشان یک رنگ بود:"سیاه".
تماشا چی ای روی صندلی نمی لولید. دوربینی فیلمبرداری نمی کرد.
دروازه ها دروازه بان نداشت چون اصلا دروازه ای وجود نداشت.
بازیکنها اینرا می دیدند و دیگر حمله نکردند.باختند علی رغم اینکه نه گُلی خوردند و نه کارت زردی گرفتند.
فقط بازی می کردند.مثل عروسک‌های خیمه شب بازی به اینور وآنور کشیده میشدند.
مهم نبود توپ دست چه کسی می افتاد.وقتی نمیتوانستند بِبَرَند.وقتی از اول بازی باخته بودند!
بازی برد و باخت نداشت،همه تو اوت بازی می کردند!