سلام جیمی،
باید بگویم امیدوارم حالت خوب باشد و این مزخرفات. بیخیال . حتی آنقدری مطمئن نیستم که دلم بخواهد حالت خوب باشد.میفهمی که؟ تو حتی نگفتی کِی برمی گردی، جیمی مَک!
من میدانم وقتی یک زنی عاشق بشود چطوری ست. اما تو ، تو حتی نبودی که بفهمی. نمی خواهم بخاطراین چیزها متهمت کنم. اما آخرین باری که در یک ماجرای عاشقانه طرف پسری را گرفتم- پسری که میخواست خودکشی کند- تقریبا به یک ساعت نکشیده، با شنیدن حرف های دختره کاملا از موضع ام دست کشیدم. حتی برای پسره آرزوی موفقیت زیادی در خودکشی اش کردم. هرچند خودش را هم نکشت. اما اگر بگویم آن پسر کسی بود که همیشه عاشقش بودم  حسابی گیج می شوی. زن ها اینطور عاشق می شوند. یا شاید هم نمی شوند. به هر حال، من که اینطوری بودم. خیلی توی بند وصال و این جورچیزها نبودم.فقط می خواستم دوستش داشته باشم.بدون اتلاف وقت با حواشی رسیدن ها و نرسیدن ها.
اما از طرفی، اگر میخواهی بگویی یک بزدل احمق ام ، بگو. چون یک بزدل احمق هم هستم. اما تو هم خیلی احمق بودی که رفتی,جیمی!
فکرش را بکن، یک نفر را داشته باشی که برایت آهنگ بنویسد _ یک آهنگ کامل به اسم تو_ و آنوقت تو رفته باشی. نباشی که آن را گوش کنی.ببینی دختره چطوری روی صحنه برایت می خواند. باید حسابی احمق بوده باشی جیمی.
چیز دیگری نمی گویم.چیزی هم ندارم که بگویم راستش، یعنی  آدم برای یک غریبه چقدر می تواند بنویسد تا کار به جاهای باریک نکشد؟
پ.ن: لطفا برگرد.

اولین پست از سری پست های #پیوستی_بر_آهنگها